Saturday, September 03, 2005

بید مجنون

کمی رنگ خدا به همراه خدا می آید – فیلم کوتاهی از مجیدی – می شود بید مجنون. (البته این وسط تصاویری که از مورچه گرفته بود هم یاد آور روز هشتم بود
البته در این میان چند صحنه عاشقانه هم داریم به سبک سریال های نیم روزی برنامه خانواده. عاشق خسته زیر باران با گل سرخی در دست.

به نظر می رسد برای اینکه رویا تیموریان- اسم اش در فیلم را فراموش کرده ام- برای فهمیدن اینکه همسرش نظری به دختر دایی دارد به نشانه هایی ظریف تر نیاز داشته باشد به خصوص که چندین سال با عشق در کنار او بوده. با این همه به نظر می رسد که این سه نفرفیلمنامه نویس – که انگار چندان زحمتی هم بر خود هموار نکرده اند- باید دنبال دستاویزی بهتر می گشتند
صحنه های کوریدور بیمارستان خیلی شبیه فیلم چشم ( کار یک فیلم ساز تایوانی گمانم که نامش خاطرم نیست) بود و البته انگار سالها پس از مرگ اورسن ولز مجیدی بالاخره عمق میدان را کشف کرد و اتفاقن کلی هم ذوق زده شده.

می ماند بازی پرستویی که انگار قرار بود با توجه به اینکه سیمرغ را او گرفت و دیپلم افتخار را مسعود رایگان از بازی رایگان بهتر باشد اما انگار اینبار هم مسائلی دیگر تکلیف جایزه را تعیین کردند.