Tuesday, January 18, 2005


کودک مدفون

دوستان سینما دوست ما به سام شپارد برای فیلمنامه پاریس تگزاس .
حتمن توجهی دارندبماند که چند فیلمی هم کارگردانی کرده و حتا بازی
چندی پیش به توصیه محمد که تخصص اش درتئاتر بر همه عیان است و به مدد سعید امکان خواندن کودک مدفون فراهم شد و چه امکان سعیدی
پیرمردی ناتوان فضا یک خانه ی روستایی آمریکاست و همسر قبراق اش –هالي – كه با دو پسر بزرگ و ناتوانشان - تیلدن و برادلی – زنده گی می کنند. در این بین پسر و دختری سر می رسند – وینس و شلی – پسر ادعا می کند فرزند تیلدن است اما هیچ کس او را به یاد ندارد و ....
آدم ها شبیه شخصیت های کارورند آدم هایی بی چاره و ناتوان و از هر سو تحت فشار دوگی مدام سرفه می کند و دائم ویسکی می خورد – الکل در کارهای کارور عنصر مهمی است- از آغاز تا پایان نمایش روی کاناپه ای خزیده و خود را زیر پتو مدفون کرده و اگر هم تلویزیون می بیند با حالتی مسخ شده تنها به تصویر آبی و ثابت آن خیره می شود.
تیلدن یک ناتوان ذهنی است یا شده ، و برادلی جوانی است تنومند که به خاطر دست دادن یک پا و استفاده از پای چوبی می لنگد. او فقط قلچماق است در صحنه ای که وینس پای چوبی اش را به گوشه ای پرت می کند ناتوانی اش به نهایت می رسد و به نظر می آید که او صرفن به خاطر پای اش عاجز نیست.
هالی وصله ی ناجور ماجراست ظاهرن سالم و عاقل !! تمام هم و غم اش سلامتی خانواده و ساختن تندیس پسر قهرمانشان " انسل" به کمک شهرداری. به گفته ی هالی انسل یک قهرمان بود هم در جنگ و هم بسکتبال – دو مقوله ای که در آمریکا توجه زیادی به خود جلب می کنند – همین موجب می شود بقیه خانواده به او توجهی نکنند حتا این قهرمان پروری را باور ندارند. اینان انسان هایی معمولی و زمینی هستند به قهرمان ها علاقه ای ندارند اسطوره عنصری نقش مند در زنده گی شان نیست . نه افکار بزرگی دارند نه کارهایی از این دست می کنند حرف های روشن فکرانه نمی زنند و همین باعث می شود ساده گی و نزدیکی شان بیشتر و بهتر شود و البته دوست داشتنی تر هم. . .