Tuesday, April 08, 2003

یادی از محمد بياباني

محمد بیابانی هم رفت حتا ندانستم چه روزی
شرمم باد
خیلی های ديگر هم باخبر نشدند مي دانم چرايش را نه
فقط مي ماندمان این که شعری از او را باز بخوانيم و افسوس بخوريم که چه کلماتی که به قامت کلامش درنيامدند
یادش چون شعرهاش جاودان باد


و زندگي...


تو از کجای عبورم
به خانه مي آيي
که از نسيم سرازير مي شوم
و آب مي دوم اين دنيا
پرنده:
از کجای ملايک؟
به نبش قبر چه پيدا
درون آيينه، بعد از پس
غروب بر دو زمين:
از زمانه سر رفته است
و زندگي
که چه نقطه است!...
و حرف ها:
که چه بي باران!...

No comments: