به كيا صديقي
روشنان بيمرز
سايه
سايه
سايه
مهتاب از كنار بود
و
باذ از مقابل
سايه
بيد پير گشنبيخ و چنار
رقصان با نسيم
روشنان بود
و
حجرهها لبريز
آفتاب برفراز بود
و سايه نهپيدا
بيدْ خشكيده و نهال افتاده
No comments:
Post a Comment