Sunday, December 28, 2003

بادمجان بم را آفت در ربود.

آوار که بر سرم بریزد و هیهات از تنفسی و فریاد. نه که تلخی غم ام را مجال گفتن باشد که سینه را توان از جگر بر کشیدن ِ فریادی نیست.
خدا را چه می شود این زمین و آسمان را . بر پهنه ای به پاکی کویر سوز و لرز آسمان و زمین کفاره کدامین گناه این نا امید مردمان است.
موج موج خاک و خیزش غبار را چه قرابتی با آرام جای این جان های خسته ی خاموش.
بر دست های مان نه باد که جز پرده ای خاک نفرین سوز چیزی نیست و این هیچستان بی مرز چه جان ها را در ربود و چه پر شتاب.
ای بم! برخیز! بر خیز و بیدار باش که پرهیب پرقوت تو نه به قامت گذشته اما همچنان بر پاست. تو نیز برخیز و بیدار بمان.

باقی بقایت

No comments: